با استفاده از تکیه گاه ذهنی ، هر ترسی را شکست دهید (بخش اول)

با تکیه گاه ذهنی به ترس هایتان ضربه بزنید
ذهن ناخودآگاه ما طوری طراحی شده است که ما را از انجام هر کاری که ممکن است به ما آسیب برساند ، متوقف می کند. مغز برای جلوگیری از هر چیز ترسناک ، دشوار یا ناراحت کننده ساخته شده است. این مکانیسم داخلی برای بقا است که برای محافظت از هر یک از ما طراحی شده است .این در حالی که همزمان منطق را از بین می برد ، خطر را بزرگ جلوه می دهد. با این حال ، ممکن است چیزهایی را ترسناک عنوان گذاری کند که در واقع بر اساس سوء تعبیرهای دوران کودکی مضر نیستند. برای داشتن چیزهایی که بیشتر از همه می خواهیم. همچنین ذهن و تکیه گاه ذهنی شروع به تحلیل و ایجاد ترس ها و نگرانی ها می کند.
روبه رو شدن با ترس ها
شما باید با قویتر و مصمم تر شدن از عادت های خود ، آن ها را شکست دهید. وقتی مغزتان سعی میکند با این جمله که ” اگر اینطور شود چه” که سرشار از ترس است، شما را منصرف کندو از حرکت بی اندازد, تلاش آگاهانه ای وجود دارد که این اتفاق را متوقف می کند. قبل از اینکه مغز سعی کند شخصی را از یک چیز ناراحت کننده منصرف کند ، فقط چند ثانیه زمان دارد تا این ایده را به اقدام تبدیل کند. این امر بسیار مهم است زیرا شخص را از حالت اجرای خودکار ، به موقعیتی می برد که آگاهانه انتخاب کند و تصمیم بگیرد که چه اتفاقی خواهد افتاد ، و همه اینها در مرحله عصبی و روانی هنگام اجرای عمل اتفاق می افتد.
ترس چیزی است که همه ما را در یک نقطه یا نقطه دیگر متوقف می کند. اما ، باید از کنار هر ترسی که مانع از دستیابی فرد به آنچه که واقعاً می خواهند میشود، عبور کرد. ما همیشه نمی توانیم روی حوادث یا برداشت های بیرونی که دیگران دارند ، تمرکز کنیم. تنها مواردی که می توانیم کنترل کنیم همان چیزی است که توجه خود را معطوف آن کرده ایم. معنا و مفهومی که تصمیم گرفته ایم مبنی بر تفسیر جدید که میخواهیم انجام دهیم، به آنها داده ایم.خوشبختانه تصمیمات همیشه تحت کنترل ما هستند. این تصمیمات ممکن است همیشه آسان نباشند. اما وظیفه فرد این است که خود را از هر محدودیت درک شده عبور دهد.
شما از دانستن اینکه چه کاری باید انجام دهید تا چیزی که میخواهید را داشته باشید، به سمت اقدام برای آماده سازی فوری بدنتان می روید. آنچه باعث راحتی فرد می شود می تواند تمام پیشرفت را به سمت آنچه مورد نظر است متوقف کند. آنچه ناراحت کننده است باعث رشد فرد می شود و به نوبه خود باعث تجربه ی به ظهور رساندن چیزهایی که میخواهد میشود. این امر مستلزم ترک عادت شک به خود است. باعث ایجاد تردید می شود و به ثمر رسیدن خواسته ها را متوقف میکند.
ترس دشمن مرگبار موفقیت است
ترس تلاش را از کار می اندازد ، ابتکار عمل را نابود میکند و توانایی های ذهنی را از بین می برد. نگرانی دست به دست هم می دهند و هرکدام دیگری را تولید می کنند. نگرانی هرگز در غلبه بر مشكل یا رفع مشكل موفق نبوده است. این تنها اقدام برای از بین بردن سلامتی ، از بین بردن آرامش ذهنی و داشتن تکیه گاه ذهنی است.
تا زمانی که ترس در مورد خواسته ها برطرف نشود ، توفیقی حاصل نخواهد شد. اهداف عالی ، تحصیلات عالی ، کمک از دوستان و اقوام و حتی توانایی های نبوغانه همه در صورت اینکه ذهن بدون داشتن تصمیم برای مقابله با آن ، ترس را به اجرا در بیاورد، بی فایده است. وقتی ترس کنار میرود ، در را به روی موفقیت باز میکند. بسیاری از افراد به خود اجازه می دهند ترس از کمبود ، ترس از افکار عمومی ، ترس از بیماری یا مرگ را بپذیرند و ترس از این داشته باشند که آنچه امروز متعلق به آن هاست، فردا مالکیت آن را نداشته باشند. این پیشنهادات از جهات زیادی ارائه میشود و اجتناب از آن دشوار است.با این حال ، این ترس ها همان چیزی را که رویش تمرکز دارند را جذب می کنند و فرد را در سناریوی تکرار همان نگه می دارد.
ترس همچنین باعث ایجاد حالت جسمی در بدن می شود. این حالت فیزیکی دقیقاً همان حالت فیزیکی است که در اثر هیجان تولید می شود. هیجان و ترس باعث ایجاد همان آدرنالین می شود که منجر به ضربان قلب سریعتر ، تعریق ، گره خوردن معده و افزایش کورتیزول می شود. هر کدام بدن را به حالت بیش از حد هشدار می فرستند.تنها تفاوت بین ترس و هیجان کاری است که مغز هنگام وقوع این واکنشهای جسمی انجام می دهد. مغز آن را قالب بندی می کند ، یا با توجه به آنچه که می فهمد آن را نام گذاری میکند- ترس یا هیجان.
واکنش مغز در برخورد با هیجان و ترس
در طول هیجان ، مغز در حال تفکر در امتداد خطوط فکری با مضمون “این عالی است” میباشد. ویا “نمی توانم صبر کنم، این خیلی سرگرم کننده خواهد بود! “. ولی در هنگام ترس ، مغز به گونه ای واکنش نشان می دهد که می گوید: “امکان ندارد من این کار را انجام دهم. من را از اینجا بیرون ببر؛ این خطرناک و ناراحت کننده است. “. و این بدان معناست که ، مغز یا برای شما کار می کند یا علیه شما کار می کند ، اما تأثیرات فیزیولوژیکی این دو حالت تقریباً یکسان است.
وقتی احساس ترس می کنیم ، بدن در یک حالت عصبی و بیش از حد آگاهی از آنچه اتفاق می افتد قرار دارد. وقتی آرام هستیم ، پاسخ احساسی بسیار کمتری داریم ، زیرا ریلکس هستیم. رفتن از حالت اول به حالت دوم در یک زمان کوتاه بسیار دشوار است. بنابراین ، برای اینکه بتوانیم کاری را که ذهن ناخودآگاه انجام می دهد دوباره قالب بندی کنیم و درک آن را از ترس به هیجان تغییر دهیم ، یک تکنیک عالی استفاده از تکیه گاه ذهنی است.
تکیه گاه ذهنی
تکیه گاه ذهنی اصطلاحی شناخته شده است که گرایش رایج برای اعتماد زیاد به اطلاعات ارائه شده هنگام تصمیم گیری را توصیف می کند. ما می توانیم به طور تصادفی به تجربه متصل شویم ، بنابراین چیزی خنثی مانند صدا ، تصویر ذهنی یا لمس می تواند با آن تجربه مرتبط شود. سپس تکیه گاه ذهنی ، افکار یا حالات مرتبط با آن را برمی انگیزد. این به سادگی ارتباطی بین یک محرک و یک واکنش عاطفی خاص است.
اگر تا به حال با دوست خود جوکی داشتید که تنها شما و دوستتان موضوع آن را میدانید که در آن یک کلمه ، عبارت ، صدا یا تصویر خاص باعث می شود هر دو بخندید در حالی که دیگران این را طنز نمی پندارند ، این یک تکیه گاه ذهنی است.
بیش از این، هر یک از ما توانایی این را داریم که محرک های مشخصی را با احساسات مثبت تکیه گاه ذهنی کنیم . هر زمان که بخواهیم با یادآوری این احساسات مثبت ، آنها را تحت کنترل آگاهانه خود دربیاوریم و هر موقع که میخواهیم آنها را فرا بخوانیم. با این کار ، می توانید هر زمان که تقاضا کنید احساس اعتماد به نفس ، خوشبختی ، مثبت بودن ، صلح و انرژی را احساس کنید. با استفاده از تکنیک زیر ، اگر یکی از این احساسات برای یک شرایط آینده مورد نیاز است یا در حال حاضر در حال وقوع است ، می توانید یک تکیه گاه ایجاد کنید تا در صورت نیاز به آن ، اعتماد به نفس پیدا کنید.
درباره مدیریت
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
نوشته های بیشتر از مدیریت
دیدگاهتان را بنویسید